چقدر جالبه وقتی یه نفر داره میره همه باهاش مهربون میشن!
تا حالا دقت کردین به این موضوع؟!
مثلا؛
کسی که تا چند روز پیش از ترس چشم غره هاش، صبح ها با کلی استرس از خواب پامیشدی و می دوییدی طرف مدرسه، امروز با دیدنت لبخند میزنه، بهت دست میده و از اس ام اس دیروزش میپرسه که رسیده یا نه!
کسی که تا چند روز پیش تا تو رو میدید، برای اینکه دستت بهش نرسه پا میذاشت به فرار، امروز با دیدنت میاد جلو و بغلت میکنه، اونم جلو چشم همه!
کسی که همیشه زنگای تفریح که میخورد، گوشت از دستش قرمز میشد و بدجوری درد میگرفت، امروز خیلی زیبا و با لحنی مهربان در جواب سلامت میگه: "سلام عزیزم" !
کسی که تا چند روز پیش به حرف ها و پیشنهاداتت هیچ اهمیتی نمیداد، امروز پشت تلفن انقدر مهربون صحبت میکنه و قل میده به کارت رسیدگی کنه که تو شک میکنی که درست گرفتی یا نه!
کسی که تا چند روز پیش .... ، امروز .... !
و صد البته دوستای مهربونی که امروز با دیدنت خیلی زیبا ازت استقبال میکنن و بهت میگن خیلی ...ای(!) و اینکه ازت خوششون نمیاد! چون داری میری...! آخه مگه دست خودته رفتنت؟!
=> نمیخام تلخی کنم... ولی خب جالب بود دیگه...این یهو مهربون شدنا جالب بود!!
=> دوستون دارم! همتونو! چه کسایی که قبلا نا مهربون بودن و الان مهربون، چه کسایی که قبلا مهربون بودن و الان نامهربون! و چه کسایی که یا کلا مهربون بودن یا کلا نامهربون!!
=> کاش دنیا اینجوری نبود...!
=> دوستان! نکته ی این مطلب رفتنه نیست! این یهو مهربون شدنست!
ای بابا...!