بالاخره ما هم آشکار کردیم خود را ...

وارد شدیم به جمع دوستان در این دنیای مجازی!

دوستانم ،

زمانی از جنس خدنگ ،کسی که مخاطبانش زنده هایند و بس،دانایی که به کل نادان است،کلبه ی رنگی و باصفای آبرنگ،بی دلیلی که بی دلیل مخفی مانده،و ... آخر شاهنامه... نه،اشتباه نکنید، نویسنده اش فردوسی نیست،اخوان ثالث هم نیست! فرق میکند......

جمع دوستان جمع بود و جای ما خالی!طولانی شدن امتحانات دوست داشتنی(!) خرداد ماه، کچلی (با خطای اندازه گیری البته!) و باد خوردن به این کله ی پوک،ترک تدریجی همین دوستان و یه عالمه چیزه دیگه دست به دست هم دادند و ما را بر آن داشتند که این "داغون کده" را بر پا کنیم. حال آنکه چیزی از نوشتن سرمان نمی شود و نمره ی انشایمان از کودکی همیشه کم بوده است!

ای بابا ...!